آرسینآرسین، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

آرسین پسر آریایی

به نیمه راه رسیدیم...(هفته20)

سلام عزیز دلم این مامانیه تنبل بازم دیر اومد......من چند روز پیش خاطرات این مدت را واست نوشتم مامانی ولی از شانس بد ثبت نشد و همش پرید !!منم دیگه وقت نکردم تا امروز... خوب میخوام از دیدار دوبارمون واست بگم.هفته پیش همراه با بابایی و مامان جون رفتیم سونو.آقای دکتر تا شما را دید گفت به سلامتی پسر دارم که شدین!! میدونستم حسم دروغ نمیگه و من اول میدونستم شما پسری!! تک تک اعضای بدنتو بررسی کرد صدای قلبت تو اتاق پیچید. قربون اون تالاپ تولوپش برم من!دکتر گفت همه چی عالیه و گل پسرتون خوب و سالمه!خدا را شکر کردم و آرزو کردم همه این لحظه را تجربه کنن!بعدش بابایی را صدا زد اومد تو اتاق...دستمو گرفت گفت چه خبر گفتم پسرمون همه چیش خوبه و حساب...
23 مهر 1393

حس اولین شیطونیای فنجولکم

سلام عشق و زندگیمممممم امروز بعد از مدتها مامانی تنبل اومده تا چند خطی واست بنویسه! عزیز دلم هفته 17 هم رو به پایانه و خدا را شکر من و شما روزای خوبی را کنار هم داشتیم!!درسته مامانی یه مشکلاتی داره یه دردایی را باید تحمل کنه ولی همش فدای یه تار موت عزیزکم! از این روزا بگم که خدا را شکر همه چی خوبه ...جواب آزمایش مرحله دوم غربالگری هم خوب بود و خیال مامانی راحت شد !حالا میمونه سونوی آنومالی که به امید خدا هفته دیگه باید انجام بشه و  من دوباره میبینمت عزیزکم ...جنسیتت هم صد در صدی میشه!داشتم به بابایی میگفتم نکنه این بار که بریم سونو بگه نی نی دختره!!بابایی گفت فرقی نمیکنه هر دوشون واسمون عزیزن...گفتم این که بلههههههه!!میگم یعنی حسابی ما...
5 مهر 1393

سومین دیدار

سلام عزیز دلم خوبی مامانی هرچند میدونم این چند روز خیلی اذیتت کردم ...فشار عصبی و استرس و سر دردای وجشتناکی که داشتم حتما شما را ناراحت کرده!!ببخش مامانی را....ببخش اگه هنوز نتونستم مامان خوبی واست باشم! چند روزه میخوام بیام بنویسم ولی اینقدر سر دردم شدیده که توان نوشتن ندارم مامانی... هفته پیش 29 مرداد رفتیم تهران ....رفتم دکتر و با دکترم و دستیاراش آشنا شدم پرونده باز کردم و واسم آزمایش و سونوی غربالگری نوشتن! یه کم استرس داشتم ولی بابایی اصلا نگران نبود و مثل همیشه خونسررررررررررررررد!! رفتیم آزمایشگاه نیلو آزمایش خون دادم بعد هم رفتیم مرکز سونویی که خانوم دکتر معرفی کرده بود...وقتی دراز کشیدم تمام بدنم داشت ...
5 شهريور 1393

دومین دیدار

سلام عزیز دلم فرشته کوچولوی من دیروز واسه بار دوم دیدمت....اینبار هم بابایی نبود تا شما را ببینه!!ولی نگران نباش من با جزییات کامل شما را واسش توصیف کردم!! الهی فدات بشم 3 سانتیه من! دیروز وقت دکترم بود که خانوم دکتر سونو کنه ببینه اون لخته خون از بین رفته یا نه!!خدا را شکر هیچی جز شما و دم و دستگات تو دلم نبود و فقط خودمون دو تاییم!!دیگه هیچ مزاحمی نیست!!دیدی گفتم مامانی شکستش میده!!شکستش دادیم کوچولوی من همه چیت نرمال بود اندازت که شده بود 3 سانتی متر و سن حاملگی هم که 10 هفته و 2 روز بود و همه چی کاملا نرمال!! ابن بار خیلی بهتر دیدمت سر و دست ها و پاهات کاملا مشخص بود و متوجه بزرگ شدنت شدم!اون قلب کوچولوت هم ...
22 مرداد 1393

اولین دیدار من و پاره تنم

سلام وجود مامان عشق مامان الهی قربون اون تالاپ تلوپ قلبت برم من الهی فدای اون اندام کوچولو موچولوت برممممممم امروز واسه اولین بار دیدمت مامانی .صدای قلبت را شنیدم نفسم.وای که چه دیداری بوددددد تازه فهمیدمت باورت کردم ...عاشقتم فرشته کوچولو. اینم عکست تو هفته هشتم اون کوچولو داخل اون سیاهی فنجولک منهههههه اینم مشخصاتت همه چی خوبه فقط یه لخته خون کوچولو یه قسمت از ساک حاملگی را اشغال کرده و مزاحممون شده ولی اصلا نگران نباش مامانی من و تو با کمک هم میندازیمش بیرون!!همه چیزا بسپر به مامانی من از همین حالا مراقبتم و نمیزارم کوچکترین اتفاقی واست بیفته. تو هم مامانی را دعا کن که موفق بشه دوستت دارم تو را...با...
6 مرداد 1393

خوب باش مامانی

سلام فنجولک مامان عزیز دلمممممم الهی فدات بشم تا الان که خدا را صد هزار مرتبه شکر خیلی نی نی خوبی بودی و اصلا مامان را اذیت نکردی گرچه یه دردایی هست یه مشکلاتی هست ولی همه را به جون میخرم مامانی تو فقط خوب باش من حاضرم همه دردای دنیا را تحمل کنم! این روزا شکمم درد میکنه شبا خیلی سنگین میشم احساس میکنم دلم جا نداره!!دل درد کمر درد خفیف هم دارم!خیلی کم هم تهوع.ولی غذام خیلی خوبه خدا را شکر فقط خوابم کم شده که اونم مشکلی نیست عزیزم دوست دارم از این روزا به خوبی استفاده کنم و لذت ببرم ولی نمیتونم مامانی...دست خودم نیست!خیلی بهت فکر میکنم دوست دارم زودتر برم سونو و خیالم راحت بشه که حالت خوبه!اون وقت یه نفسی میکشم!قول میدم اون موقع دی...
21 تير 1393

مامانی را ببخش

سلام فنجولک مامان الهی قربونت برم با اینکه هنوز 1 ماه هم نشده که تو دلمی ولی من بی نهایت عاشقتم و دوستت دارمممممممم مامانی دیشب یه حرفای بدی زد!!خیلی مامان بدی شده بود!یه کم به بابایی غر زد که کاش 1 ماهه دیگه هم صبر کرده بودیم تا موقعیت مناسب تر و ............بابایی هم خیلی ناراحت شد گفت دیگه این حرفا را نزن و ناشکری نکن!! امروز خیلی پشیمون بودم از حرفام از صبح دارم ازت معذرت خواهی میکنی خوشگلم منو ببخش دیگه قول میدم مامان خوبی باشم! دیروز باز رفتم دکتر چون دل و کمرم درد میکرد و نگرانت بودم خانوم دکتر مهربونم گفت  طبیعیه و دلیل نداره نگران باشی!منم خیلی آروم شدم!خدا را شکر امروز حالم خیلی بهتره! میخوام یه کم از این روزای ...
10 تير 1393

خوش اومدی نقطه کوچولو

باورم نمیشه.......انگار دارم خواب میبینم بارها به این روز فکر کردم که چکار کنم چطوری خبر بدم.......ولی الان هیچ کاری نمیتونم بکنم!!فقط زنگ زدم به همسری و گریهههههه صبح رفتم آرمایش دادم و فهمیدم تو دلم یه کوچولو دارم کوچولو که چه عرض کنمممممممم اندازه یه نقطست فکر کنم!! شیطون مامان خیلی زرنگ بوده زودی خودشو تو دل مامانش جا داده!!یه کم عجول بوده! عزیزممممممممممممم باورم نمیشه وای خدا باورم نمیشه دارم مادر میشم!!!اصلا فکرشم نمیکردم ایقدر زود.خدایا شکرت هزاران مرتبه شکرت که منو لایق دونستی!!! ایشالا همه مامانای منتظر این حسو تجربه کنن. واسم دعا کنید.......دعا کنید بتونم ازش مراقبت کنم!!یه مدتیه کمر درد دارم!بارداری بیشترش میکنه ولی خوب خدا خواست...
7 تير 1393

تو دلمی یا نه؟!

سلام عزیز دل مامان یعنی ممکنه؟؟ممکنه تو الان تو دل مامانی باشی! من و بابایی تصمیم نداشتیم تا 2 ماه آینده تو را به این دنیا دعوت کنیم ولی خوب.......یه اتفاقایی افتاد و ..... منم و یه دنیا استرس! بابایی خیالش خیلی راحته و میگه به این زودی تو نمیای تو دلم!نمیدونم منم فعلا آمادگیشو ندارم ولی بازم میسپرم به خدا!هر طور خدا صلاح بدونه دوستای عزیزم خواهشا تجربیاتتونا در اختیارم بزارین و منو از این سردرگمی نجات بدین هنوز یک هفته تا زمان پری فرصت دارم ولی دل درد کمر درد شدید دارم ...دیشب یه بی بی چک گذاشتم که خط سی پررنگ و خط تی کمرنگ ظاهر شد!اونقدر کمرنگ نیست خیلی راحت میشه ببینیش ولی از سی کمرنگ تره! صبح هم باز بی بی گذاشتم که اونم همین طور شد دو خط ...
6 تير 1393