به نیمه راه رسیدیم...(هفته20)
سلام عزیز دلم این مامانیه تنبل بازم دیر اومد......من چند روز پیش خاطرات این مدت را واست نوشتم مامانی ولی از شانس بد ثبت نشد و همش پرید !!منم دیگه وقت نکردم تا امروز... خوب میخوام از دیدار دوبارمون واست بگم.هفته پیش همراه با بابایی و مامان جون رفتیم سونو.آقای دکتر تا شما را دید گفت به سلامتی پسر دارم که شدین!! میدونستم حسم دروغ نمیگه و من اول میدونستم شما پسری!! تک تک اعضای بدنتو بررسی کرد صدای قلبت تو اتاق پیچید. قربون اون تالاپ تولوپش برم من!دکتر گفت همه چی عالیه و گل پسرتون خوب و سالمه!خدا را شکر کردم و آرزو کردم همه این لحظه را تجربه کنن!بعدش بابایی را صدا زد اومد تو اتاق...دستمو گرفت گفت چه خبر گفتم پسرمون همه چیش خوبه و حساب...
نویسنده :
نگین
11:24